جدیدترین محصولات
  1. جواهربازار
  2. پرسش و پاسخ
  3. خاطره نویسی

درس عبرت

جستجو دربین پرسش و پاسخ‌ها
کد موضوع40834
تصویر کاربری
#1ارسال '16:49 1395/11/12

حسین نظردنیوی|تهران / تهران

پست‌ها 459
امروز سوار اتوبوس بودم و یه خانمی هم اومده بود توی قسمت مردونه نشسته بود و با موبایلشم بلند بلند حرف میزد و هیشکی هم بهش چیزی نمیگفت. اینجا بود که یهو یه فلاش بک به دوران کودکی زدم تا دلیل اعتراض نکردن به ایشون معلوم بشه.
.
.
.
بچه بودم و قرار بود با قطار بریم مسافرت ولی یادم نیست به کجا. زمان سوار شدن قطار باید از یک راهروی باریکی میگذشتیم تا برسیم به ایستگاه و محل سوار شدن و منم با اینکه کودک نحیفی بودم ولی بار سنگینی دست داده بودن. تمام تلاشم هم این بود که تا میتونم به سرعت این مسیرو طی کنم که تا دستهای لاغر و کم توانم از رمق نیفتادن، این بارو به مقصد برسونم.
اما از شانس من دو تا خانم جلوی راهم قرار گرفته بودن که کاملا موازی باهم راه میرفتن و کل راهروی باریک رو بسنه بودن.
و حسابی هم گرم صحبت بودن.
و خیلی هم آهسته و سلانه سلانه راه میرفتن.

هیچ راهی هم برای من که باریک و کوچولو هم بودم وجود نداشت که بتونم از این سد عبور کنم. اجازه هم به خودم نمیدادم یا اجازه نداشتم که وسایلو زمین هم بذارم و خلاصه هیچ راه فراری نبود. از قضا یه آقایی هم کنار من داشت میومد و اونم دچار این معضل بود ولی چیزی نمیگفت. اون موقع فکر میکردم شاید بارش سبکه یا زور و طاقتش زیاده.
اولین بار هم بود که دچار چنین مشکلی میشدم خصوصا با بانوان.

دیگه اینقدر کلافه شدم که با صدای بلند گفتم :نه راه میرن، نه راه میدن، همه اش هم دارن حرف میزنن!
اینو هنوز کاملا به زبون نیاورده بودم که ناگهان حرفشونو قطع کردن و اینبار رو به من مورد هجمه سنگین کلامی قرارم دادن که چطور من نیم وجبی اصلا جرات کردم به کارشون ایراد بگیرم و یا اظهار نظرم بکنم!
هیشکی هم نبود از من بینوا دفاع کنه یا اصلا قابل دفاع نبودم. خلاصه که خیلی ترسیده بودم و پشیمون بودم که چرا همچین غلطی کردم!
اون آقایی هم که کنارم بود خیلی آروم ولی به حالت قاه قاه میخندید!
گمونم در دوران بچگیش همچین تجربه ای رو داشت!

خلاصه که از اون به بعد به مسائلی که مربوط به خانمهاست ورود نمیکنم حتی اگه حق با من باشه!
واسه همین اون خانم با تلفن بلند بلند حرف میزد و منم سعی میکردم مثل بقیه به چیز دیگه ای فکر کنم مثلا به اینکه یعنی تا الان پست سفارش جواهربازارمو آورده یا نه.

خانمها البته منو میبخشن. فقط یه خاطره بود.
تصویر کاربری
#2ارسال '12:5 1395/11/14

مهندس نسترنی|مشاور / مدیر مالی

پست‌ها 1760
متاسفانه این رفتار نادرست و حق کشی از سمت برخی از هموطنان ما هرروز داره رخ میده و چه آقاچه خانم . در بعضی حالات از سمت یک گروه ممکنه بیشتر دیده بشه !
به عنوان مثال در همین داستان اتوبوس، این حق کشی خیلی خیلی بیشتر از سمت خانمها اتفاق میوفته .
اما در برخی شرایط هم حالت برعکس داره ؛ مثلا یکی از آزاردهنده ترین مسائل برای من و شاید بیشتر خانم ها ، حرفهای زشت و بسیار زننده ای هست که برخی آقایون در مکان های عمومی چه تلفنی چه در جمع حضوری بدون توجه به حضور خانمها از دهن شون درمیاد .
یا چشم های برخی آقایون که متاسفانه بسیار نابجا فعالیت میکنه و احساس عدم امنیت و آرامش رو به خانوما میده . یا بوق زدن های بیجا یا مزاحمت های نابجا  یا خیلی موارد دیگه .
که البته این مثال ها چه در گروه خانم ها چه آقایون ، مربوط به قشر خاص و تعریف شده ای هستش و دیگران در کمال احترام از این بحث کاملا جدا هستند . چون درددل مانندی بود از برخی خانمها ، منم مثال مشابه ای از برخی آقایون آوردم !
تصویر کاربری
#3ارسال '12:8 1395/11/14

محبوبه راد|مازندران / رامسر

پست‌ها 37
کاملا موافقم با حرفاتون
تصویر کاربری
#4ارسال '17:8 1395/11/15

حسین نظردنیوی|تهران / تهران

پست‌ها 459
واقعا درسته. تعجب آوره که این پایمال شدن حقوق در بین ما توسط خودمون که هموطن و انسان هستیم انجام میشه و نه بوسیله بیگانگان یا موجودات فضایی.
انگار نه انگار که همه داریم روی یک زمین و سرزمین زندگی میکنیم. هیچ فکر نمیکنیم که مثلاخودمون هم خواهر و مادر داریم. یا اینکه برادر و پدر داریم.
یه جوری رفتار میکنیم که انگار در برابر کارهای نابجایی که انجام میدیم خودمون ایمنی داریم.
مسلما قصد سیاه نمایی ندارم ولی حتی موارد محدود هم غم انگیزه. چه کوچیک چه بزرگ. مخصوصا که اخبار حوادث و آمارهای عجیبشون و اتفاقات غریب آدمو متاسف میکنه. چه جوری میتونیم به داد همدیگه برسیم و چه جوری میشه از دایره انسانیت با وجود تمام مشکلات، خارج نشد. بنظر میاد فقط باید از خدا خواست که یاریمون کنه وگرنه راه دیگه ای وجود نداره گویا.
تصویر کاربری
#5ارسال '14:1 1395/11/20

محمد قدمی|تهران / تهران

پست‌ها 2
درسته

ارسال پاسخ

کد امنیتی»»