+
ورود به باشگاه مشتریانتعطیلی مدرسه
جستجو دربین پرسش و پاسخها
کد موضوع43016
#1ارسال '21:14 1396/5/16
محمد امین دلاوری جهرمی|فارس / جهرم
پستها 30یادش بخیر دوران دبیرستان. وقتی زنگ خونه میخورد همه مثل جت فوق سریع میپریدند برن خونه ما هم مستثنی نبودیم یک روز که داشتم می پریدم برم خونه دیدم مدیر مدرسه ایستاده کنارحیاط سرخ شده و با عصبانیت میگه چه خبرتونه مگه از حبس ابد آزاد شدین اینطوری هم دیگه را هل میدین برین خونه ! منم که همون لحظه از کنار مدیر رد میشدم بدجوری خندم گرفته بود و بلند زدم زیر خنده و تو دلم گفتم حتما از حبس ابد بدتر دیدم داره چپ چپ منو نگاه می کنه دوتا پا داشتم دوتای دیگه قرض کردم و سریع تر راه رفتم تا فرار کنم . اون عصبی و سرخ شده ما هم شاد و خندون به عشق خونه
ارسال پاسخ
»»